امشب عجب غمزده و خانه خرابیم من و دل...
در بزم تو مخمور می و لنگ شرابیم من و دل...
بی تو چندیست که از باده و مستی خبری نیست...
مانده ام بی تو در این غربت پوشالی که بازآیی...
میدهی لعل لبت تا که خرابم بکنی...
میدهی بوسه ز لب یا که خمارم میکنی...